1

 


 تعريف مد
معنی لغوی: افزایش.
اصطلاحاً: طولانی نمودن صدای با حرفی از حروف مد یا با یکی از دو حرف لين.
حروف مد: الف ساكن که ماقبل آن مفتوح باشد.
             ياء ساكن ماقبل مكسور
             واو ساكن ماقبل مضموم
حروف لين: واو ساكن بعد از فتحه، مانند: خوْف
             ياء ساكن بعد از فتحه مانند: صيْف
   

 


تعريف قصر
معنی لغوی: مخالف افزایش، و کوتاه کردن، قصر نمودن چیزی بر یک حد، یعنی از آن حد تجاوز ننمودن.
اصطلاحاً: دارای دو معنا می باشد:
-       برقراری مد تنها به اندازه ی دو حركت؛ هنگامی که از مقدار مد بحث شود. به جای مد (نزد حفص) تنها به اندازه ی دو حركت کوتاه می شود.
-       نبودن مد به طور کلی؛ وقتی از بود یا نبود مد صحبت می شود، مانند تلفظ الف در کلمه ی (أناْ) که در حالت وقف کشیده و دارای مد بوده و در حالت وصل کوتاه و قصر می شود.
 

  


اقسام مد
مد بر دو نوع است: مد اصلي (که طبيعي است) و مد فرعي.
1.   مد اصلي:
مدی که ذات حرف جز با وجود آن پایدار نمی ماند، و دارای هیچ علت خارجی (جز خود حرف) نمی باشد.
 مد اصلي به انواع زیر تقسیم می شود:
                                 الف       مد طبيعي ثابت در حالت وصل و وقف.
                               ب    مد طبيعي ثابت در حالت وقف و نه وصل.
                               ت    مد طبيعي ثابت تنها در حالت وصل و نه وقف.
                               ث    مد طبيعي حرفي در هجای حروف مقطعه ی آغازین برخی سوره ها.
2.   مد فرعي:
مدی است که برای کشیده شدن منوط به یک علت بیرونی بوده و ذات حروف بدون آن نیز پایدار است.
مد فرعي به دو نوع تقسیم می شود:
                                  الف       مد فرعي به دلیل همزه. که بر سه نوع می باشد:
-      مد بدل.
-      مد واجب متصل.
-      مد جائز منفصل.
                               ب    مد فرعي به دلیل سكون. وهو نوعان:
-      مد لازم (مدی که سكون آن اصلي، ثابت و بدون تغیير است).
-      مد با سكون عارضی (مدی که سكون آن عارضی و موقتی است، که در حالت وقف مانده و در حالت وصل از میان می رود).

 

مد بدل

 

مد بدل اصلي

 

 مد شبيه یا ملحق به بدل  

 

 مد بدل، همانطور که در مقدمه ذکر شده است، جزو گروه مد فرعي که علت آن ها همزه است محسوب می شود. به انواع زیر تقسیم می شود:
مد بدل اصلي
هرگاه دو همزه ی قطع که اولی متحرك و دومی ساكن باشد در یک كلمه جمع شوند، همزه ی دوم که ساكن است به حرف مد متناسب با (حرکت) مصوت همزه ی نخست تبدیل می گردد.
چنانچه همزه ی نخست مفتوح باشد، دومی به الف تبدیل شده و اگر اولى مضموم بود دومی به واو مدي مبدل می شود و هرگاه اولى مكسور باشد همزه ی دوم به ياء مدي تغییر می یابد.
به باور حفص از طريق شاطبيه، اندازه ی حرف مد جایگزین همزه ی قطع دوم دو حركت می باشد.
این تبدیل در نگارش، وصل، وقف و آغاز بدون تغییر است.
-       ﴿فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ﴾ (اعراف 93) (مثال اول) اصل کلمه ی (آسَى) "أَأْسى" است، به طوری که همزه ی ساكن به الف تبدیل شده است، چراکه همزه ی نخست مفتوح می باشد. مانند کلمه ی (آدم) که اصل آن "أأدم" بوده، و (آتى) که اصل آن "أأتى" است.
مد شبيه به بدل یا ملحق به بدل
 علما هر حرف مدی که بعد از همزه بیاید را جزو مد بدل دانسته اند، و بدل همزه ی قطع نمی باشد. می توان آن را به چندین نوع تقسیم نمود:
-       در حالت های وصل و وقف: مانند (نَبِّؤُونِي) در آیه ی: ﴿نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾ (انعام 143) (مثال هفتم) که حرف مد در این جا اصلي بوده و بعد از همزه آمده و به مد بدل پیوسته  که مقدار کشش آن، در حالت وصل و وقف، دو حركت است.  
-       تنها در حالت وصل: مانند (تَشَاؤُونَ) در آیه ی: ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ (تكوير 29) (مثال هشتم) حرف مد در (تَشَاؤُونَ) اصلي بوده و بعد از همزه قرار گرفته است بنابراین مد و کشش آن الزامی است، هنگام وصل، مقدار آن با توجه به آنکه مد شبيه بدل است دو حركت می باشد. اما در حالت وقف حكم مد دارای سكون عارضی را دارد. مثال: (مَآبٍ)، (يُرَاؤُونَ)، (لَيَؤُوسٌ).
-      تنها در هنگام آغاز بدان: مثل (اِئْتُونِي) در آیه ی: ﴿أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا (احقاف 4) (مثال نهم) موقع وصل شدن خوانده می شود "السماواتـئـتوني" بدون مد، اما هنگام وقف بر (السَّمَاوَاتِ) و آغاز از ـ(اِئْتُونِي) چنین خوانده می شود "إيـتوني"، و ياء مدي در این هنگام حكم مد بدل را پذیرفته و به مقدار دو حركت، به نظر حفص، کشیده می شود.
مثال آن همچنین کلمه ی (ائْذَن) در آیه ی: ﴿وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي﴾ (توبه 49) (مثال دهم) است که در هنگام آغاز به آن "إيذن لي" خوانده شوده و موقع وصل به ماقبلش کشیده نمی شود.

مد واجب متصل


 نوع آن: مد واجب متصل، مد فرعي است که دلیل آن همزه باشد.
    
تعريف آن: زمانی که حرف مد و بعد از آن همزه در یک كلمه واقع شوند.
    
علت نامیدن آن با اسم "واجب متصل": به این خاطر آن را واجب می نامند که اجماع قراء بر این است که میزان مد آن بیش از دو حركت می باشد، و به این دلیل آن را متصل می دانیم که مد و همزه هردو در یک كلمه ی واحد قرار دارند.

مد جائز منفصل

   نوع آن: مد جائز منفصل مدی فرعي و به دلیل همزه است.
    
تعريف آن: زمانی که حرف مد در آخر كلمه آمده و همزه در اول كلمه ی بعدی قرار داشته باشد.
 

  


دلیل نامگذاری آن به به جائز منفصل: برای جائز نامیده شده که قصر و مد آن در هنگام قرائت جایز بوده و می توان آن را به اندازه ی مد طبيعي (دو حركت) کوتاه نمود و نیز مد آن می تواند بیش تر از آن هم کشیده شود (چهار یا شش حركت).
برای آن منفصل خوانده می شود که حرف مد در یک كلمه و حرف همزه در کلمه ی دیگر و جدای از هم (منفصل) می باشند.
   

 


اندازه ی مد: چهار یا پنج حركت به نظر حفص از طريق شاطبيه، که چهار حرکت معروف تر است. می توان در آن به دو حركت اقتصار نمود، به شیوه ی "طيبة النشر".
مد جائز منفصل تنها در حالت وصل است اما در هنگام وقف بر كلمه ی اول، سبب مد (که همان همزه است) از بین می رود، به مد طبيعي بازمی گردد.
مد پیوندی بزرگ: يکی دیگر از انواع مد جائز منفصل مد پیوندی بزرگ می باشد. به این ترتیب که هاء ضمير متحرك بين دو متحرك قرار گیرد و بعد از آن در اول كلمه ی بعدی همزه وجود داشته باشد. مانند:
-       ﴿أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُو أَحَدٌ﴾ (بلد 7)

  مـــد لازم

نوع آن: مد لازم، نوعی مد فرعي است که سبب آن سكون اصلي ثابت و بدون تغیير می باشد.

    


تعريف آن: هنگامی که بعد از حرف مد، حرف ساكنی با سكون اصلي یا حرف مشدد در یک كلمه بیاید (برای آنکه حرف مشدد در اصل دو حرف مانند هم است که اولی ساکن و دومی متحرک می باشد).
 

  


مقدار مد آن: قاریان بر اشباع مد آن شش حركت اجماع دارند.

    


چرا آن  را مد لازم می نامند: به دلیل لازم بودن آن، یا لزوم کشیده شدن آن به میزان شش حركت به اجماع علما، مد لازم خوانده می شود.
 

  


 انواع آن: مد لازم به دو نوع تقسیم مي شود: واژه ای و حرفي.
 1. مد لازم واژه ای: اگر مد لازم در واژه باشد، واژه ای است، که می تواند اینگونه باشد:
مثقل (سنگین): اگر بعد از حرف مد در كلمه حرف مشدد بیاید. مانند:
-       ﴿وَلاَ الضَّـالِّـينَ﴾ (فاتحه 7) (مثال اول) لام مشدد بعد از حرف مد آمده است.
-       ﴿الْحَـاقَّـةُ﴾ (حاقه 1) (مثال دوم)
مخفف (سبک): اگر بعد از حرف مد، حرف ساكنی با سكون اصلي بیاید و غير مشدد باشد. مثال آن: ﴿ءالئن﴾ که در دو جا در سوره ی يونس آمده استت. مشابه آن دیگر در قرآن وجود ندارد:
-       ﴿آلآنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ﴾ (يونس 51) (مثال پنجم) وقتی بعد از الف مدي، حرف ساكن اصلي غير مشدد بیاید.
2. مد لازم حرفي: اگر مد لازم در حرفی از حروف مقطعه باشد، مد مزبور حرفي است. این حالت ممکن است در حروفی باشد که هجای آن سه حرف بوده و حرف وسط آن حرف مد یا لين باشد، که عبارتند از (نقص عسلكم). مد لازم حرفي می تواند به اشکال زیر باشد:
مثقل (سنگین): اگر بعد از حرف مد، حرف ادغام شده در حرف بعدی بیاید. مانند:
-       ﴿الـم﴾ (بقره 1) (مثال هفتم) بعد از الف مدي در هجاء حرف (لام)، حرف (م) در کلمه ی ميمی که بعد از آن آمده است ادغام شده و مد آن مثقل (سنگین) می باشد.
مخفف: چنانچه بعد از حرف مد، حرف ساكن غير ادغام شده در حرف بعد آمده است. مانند:
-       ﴿ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ﴾ (ق 1) (مثال نهم) از الف مدي در (قاف) حرف (ف) ساكن غير ادغام شده در حرف بعدی آمده و مد الف مخفف شده است.

مد سكون عارضی

نوع آن: مد فرعي به دلیل سكون عارضی.
تعريف: بعد از حرف مد، حرف ساكنی که سكون آن عارضی (موقتی در اثر وقف) بیاید.
انواع آن و اندازه ی کشش مد: مد سكون عارضی از نظر اصل حرف مد به چند نوع تقسیم می شود:
1. مد سكون عارضی که اصل آن مد طبيعي است: می توان مد آن را به صورت قصر (کوتاه) (دو حركت)، متوسط (چهار حركت) و طولانی (شش حركت) (2-4-6) کشید. مانند وقف بر:
-       (الْأَوْتَادِ) در آیه ی: ﴿وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ﴾ (فجر 10) (مثال اول) هنگام وقف بر (الْأَوْتَادِ) الفی که قبل از حرف حرف دال ساكن (به دلیل وقف) قرار دارد، دو، چهار یا شش حركت کشیده می شود.
2. مد سكون عارضی که اصل آن لين باشد (مدّ لين): ويجوز مده أيضا دو، چهار یا شش حركت (2-4-6). ومن أمثلة ذلك وقف بر:
-        (وَالصَّيْفِ) در آیه ی: ﴿إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ﴾ (قريش 2) (مثال چهارم) هنگام وقف بر كلمه ی (وَالصَّيْفِ) ياء ساكنی که پیش از حرف ساكن موقوف بر (ف)، به مقدار دو، چهار یا شش حركت کشیده می شود. اصل این مد سكون عارضی، مد لين بوده است.
3. مد سكون عارضی که اصل آن مد بدل است: می توان آن را در حالت وقف، دو، چهار یا شش حركت (2-4-6) کشید. به عنوان نمونه وقف بر:
-       (الْمَآبِ) در آیه ی: ﴿وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ (آل عمران 14)
4. مد سكون عارضی که اصل آن مد واجب متصل و با همزه ی شدید باشد: می توان مد آن را در حالت وقف چهار، پنج یا شش حركت (4-5-6) کشید. ام در حالت وصل نمی توان آن را بیش از چهار یا پنج حركت كشید، همانطور که در بخش مد واجب متصل بیان شده است. از جمله مثال های این نوع، وقف بر:
-       (يَشَاءُ) در آیه ی: ﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ﴾ (جمعه 4)

  مد پیوندی


هاء كنايه: هاء ضميری است که بر مفرد غائب مذكر دلالت دارد، مثل: عنده، كمثله، بعده.
   

 


حكم مدها: هاء كنايه از نظر مد دارای دو حالت می باشد:
1.    قصر (نبود مد به طورکلی): هاء كنايه کشیده نشده و تنها به مصوت بخشیدن به آن در حالت های زیر اکتفا می شود:
§        اگر بین دو ساكن واقع شود. مانند:
-       ﴿وَهَدَيْنَـاهُ النَّجْدَيْنِ﴾ (بلد 10) (مثال اول)
-       ﴿وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ﴾ (بقره 197) (مثال دوم)
§        اگر قبل از آن متحرك و بعد از آن ساكن باشد. مانند:
-       ﴿فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ﴾ (غاشيه 24) (مثال سوم)
§        اگر قبل از آن ساكن و بعد از آن متحرك باشد. مثل:
-       ﴿ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ (قدر 1) (مثال چهارم)
استثناء: کوتاه نمودن هاء ضمير عدم کشش یا مد آن در هرجا، اگر ماقبل آن ساكن و مابعدش متحرك باشد، به استثناء یک موقعیت در سوره ی فرقان ﴿وَيَخْلُدْ فِيهِي مُهَاناً﴾ (فرقان 69) (مثال پنجم) که هاء (فِيهِي) به ياء مدي وصل شده و به میزان دو حركت کشیده شده و بر اساس روایت حفص چنین قرائت می شود: (فيهي مهانا).
2.   مد پیوندی: اگر هاء بين دو حرف متحرك واقع شود، هاء به حرف مد متناسب با حركتش وصل می شود. اگر حرکت آن مضموم باشد، به واو مدي وصل می گردد، و اگر مكسور باشد به ياء مدي وصل می شود. مد پیوندی باتوجه به حرفی که پس از ها کنایه می آید، به دو گروه تقسیم می شود:
§        مد پیوندی کوچک: اگر بعد از هاء كنايه حرفی غير از همزه باشد، به میزان مد طبيعي یعنی دو حركت کشیده می شود. مانند:
-       ﴿وَلَمْ يَكُن لَّهُو كُفُواً أَحَدٌ﴾ (اخلاص 4) (مثال ششم)
§        مد پیوندی بزرگ: چنانچه بعد از هاء كنايه همزه بیاید. در این حالت جزو مد جائز منفصل شمرده شده و به اندازه ی چهار یا پنج حركت (4-5) کشیده می شود. مانند:
-       ﴿وَمَا يُكَذِّبُ بِهِي إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ﴾ (مطففين 12) (مثال هفتم)
استثناء: سه کلمه از این قاعدة مستثنی هستند:
-     ﴿وَإِن تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ﴾ (زمر 7) (مثال هشتم) که (يَرْضَهُ) با ضم هاء و بدون وصل آن به واو مدي خوانده می شود، به رغم قرار گرفتن آن بين دو حرف متحرك. این حكم "قصر پیوندی کوچک" نامیده می شود.
-     ﴿اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ﴾ (نمل 28) (مثال نهم) حفص كلمه ی (فَأَلْقِهْ) را با سكون هاء قرائت می نماید.
-     ﴿قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ﴾ (اعراف 111) (شعراء 36) (مثال دهم) حفص كلمه ی (أَرْجِهْ) را با سكون هاء قرائت نمود.

    


هاء (هذه): هاء اسم اشاره ی (هذه)، نیز به احكام هاء كنايه افزوده می شود، مانند:
-       ﴿إِنَّ هَذِهِي تَذْكِرَةٌ﴾ (انسان 29) (مثال یازدهم) هاء اسم اشاره (هَذِهِي) به ياء مدي وصل می شود. مد  در این جا مد پیوندی کوچک و به میزان دو حرکت است، برای آنکه حرفی که بعد از هاء می آید همزه نیست.
-       ﴿وَإِنَّ هَذِهِي أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ﴾ (مؤمنون 52) (مثال دوازدهم) مد در این مثال مد پیوندی بزرگ و مقدار آن چهار یا پنج حركت است.
-       ﴿هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾ (طور 14) (مثال سیزدهم) در این مثال هاء (هذه) به حرف مد وصل می شود، چراکه بعد از آن ساكن است.


    

 
 
 
مخارج و صفات حروف
ادغـــام
احکــام نون ساکـن
احکـــام میم ساکـن
تفخیم و ترقیق
مــد وقصــر
احکـــام وقف
کلام بزرگان
احادیث رسول الله ص
Free Web Hosting