1. صفير
معنای لغوی: تیزی صدا، صوت پرنده
اصطلاحاً: صدایی شبیه صدای پرنده که با تلفظ همراه می شود.
حروف آن: سه عدد می باشند؛ صاد، زا و سين (ص – ز – س). صفير در حالت سكون قوی تر خواهد بود، مثل : يوسْوس در آیه ی: ﴿الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ (الناس 5) (مثال اول)
2. قلقله
معنی لغوی: حركت
اصطلاحاً: آشفتگی در مخرج حرف و در هنگام تلفظ آن، و چنانچه حرف ساكن باشد به وضوح صدای فشار زیادی به گوش می رسد.
حروف آن: پنج حرف، که در این عبارت ابن الجزري گردآمده اند: قطب جد.
تمامی این حروف دارای صفت شدت و جهر می باشند. به وطریکه جهر جلوی جريان نفس را بند آورده و شدت از جريان صوت پیشگیری می نماید، برای همین جهت شنیده شدن و اظهار این حروف چاره ای جز قلقله ی آن ها نیست.
قلقله از جمله صفات همراه حروف قطب جد می باشد، چه این حروف متحرك باشند، چه ساكن، جز آنکه این صفت در حالت سكون واضح تر می شود.
نحوه ی بیان آن:
قلقله در حرف ساكن صوت مستقلی است؛ نه فتحه، نه ضمه و نه كسره است، و از مصئت پیشین خود نیز تاثیر نمی پذیرد. این حالات سه گانه در این آیه گردآمده اند: ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍِ﴾ (قمر 55) (مثال پنجم)
ادا و اجرای این صفت با جدانمودن سریع زبان یا لب ها از مخرج حرف صورت می گیرد.
توجه: بعضی باور دارند که قلقله از مصوت ماقبل خود تبعیت می کند؛ چنانچه بعد از فتحه بیاید، به فتحه نزدیک می شود، اگر بعد از ضمه قرار بگیرد، به همان شبیه می شود و پس از کسره نیز نزدیک به کسره تلفظ می شود. برخی دیگر نیز همواره و صرفنظر از آنکه مصوت پیشین آن چه باشد، به فتحه نزدیک می باشد.
درست آن است که طبق آنچه پیش تر بیان نمودیم، قلقله یک حركت مستقل بوده و از صدای ماقبل خود متأثر نمی شود.
اقسام آن:
1. قلقله ی بزرگ: حرف قلقله ی مشددا در آخر كلمه ای که بر آن وقف صورت گرفته باشد. مانند: الحجّ در آیه ی: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ﴾ (بقره 189) (مثال دوم) و الحقّ در آیه ی: ﴿قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ﴾ (بقره 71) (مثال سوم)
2. قلقله ی متوسط: حرف قلقه ی ساكن در آخر كلمه ای که بر آن وقف واقع شده، قرار گرفته و مشدد نباشد. مانند: الفلقْ در آیه ی: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾ (فلق 1) (مثال الرابع)، و مثل: قريبْ، أحدْ، محيطْ..
3. قلقله ی کوچک: هنگامیکه حرف قلقله ساكن و در وسط كلمه یا آخر كلمه ای که بر آن وقف نشده قرار داشته باشد. مانند: أفتطْمعون وصدْق ومقْتدر در آیه ی: ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍِ﴾ (قمر 55) (مثال پنجم) همچنین مثل: فاستجبْنا، ويدْعوننا، أستجبْ لكم.
3. لين
معنی لغوی: سهولت
اصطلاحاً: خروج حرف از مخرج آن به سهولت و روانی.
حروف آن: دو حرف؛ واو و ياء ساكن (غير مدي) که حرف قبل از آن ها مفتوح باشد. مانند: خوْف، هيْت، بيْت.
بعضی از علماء الف را نیز افزوده اند، برای آنکه الف جز به صورت ساكن نبوده و قبل از آن هم حتماً مفتوح است.
4. انحراف
معنی لغوی: ميل
اصطلاحاً: ميل و انحراف حرف از مخرج خود تا جاییکه به مخرج دیگری نزدیک می شود.
حروف آن: دو حرف؛ لام و راء: ل - ر.
در تلفظ حرف لام انحراف به سوی جلوی زبان و در تلفظ راء انحراف به سمت عقب زبان و اندکی تمایل به مخرج لام وجود دارد.
5. تفشي
معنی لغوی: انتشار
اصطلاحاً: گسترش هواء در دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: یک حرف؛ حرف شين (ش).
6. تكرار
معنی لغوی: بازگویی و دوباره گفتن.
اصطلاحاً: لرزش کناره ی زبان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: یک حرف؛ حرف راء (ر).
منظور از بیان این صفت خودداری از آن و نه انجام آن می باشد، به ویژه اگر حرف راء مشدد نیز باشد. مانند این آیه ی شریفه: ﴿الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِِ﴾ (فاتحه 3) (مثال هفتم)
به این دلیل حرف راء را دارای صفت تکرار می دانیم که آمادگی آن را دارد. بنابراین هربار که زبان به لرزه می افتد، حرف راء تلفظ می گردد. بدین لحاظ قاری باید هنگام تلفظ حرف راء، اجازه ندهد بیش از یک بار لرزش رخ دهد.
نحوه ی اندک نمودن لرزش با یک بار چسباندن محکم پشت زبان به سقف دهان و جلوگیری از لرزش آن خواهد بود.
سعی کنید مثال ششم را با ضبط صدای خود و گوش دادن به آن و مقایسه ی تولید حرف راء خویش با قرائت استاد به خوبی تمرین نمایید.
7. استطالت
معنی لغوی: امتداد
اصطلاحاً: کشش مخرج و ادامه دادن آن، از ابتدای حفره ی دهان تا انتهای آن، به گونه ای که از کل سقف دهان جدا می شود.
حروف آن: یک حرف؛ حرف ضاد (ض).
مثال: (المغضوب) و(الضَّالين) در آیه ی: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ﴾ (فاتحه 7) (مثال هشتم).
همچنین آیه ی: ﴿وَالضُّحَى﴾ (ضحى 1) (مثال نهم).
|