1

 

يا أيها الناس قد جاءكم برهان من ربكم وأنزلنا إليكم نورا مبينا } (النساء: 174) .
علـــــم اسبـــاب نــزول

علم  أسبابُ النزول
دانش اسباب نزول آیات ، یکی از دانش های مهم در علوم قرآنی است که علمای مسلمین در گذشته و حال، اهمیت فراوانی برای آن قائل شده اند، که دلیل بارز توجهشان به این دانش، تلاشهای فراوان آنان برای تدوین این علم و اهتمام به تألیف کتابهایی مستقل در این زمینه است.
مقصود از علم اسباب نزول بیان قضایا و رخدادهای زمانی یا مکانی همزمان و مربوط به آیات قرآن کریم است .
دانشمندان اسلام، در باره ی طرقی که اسبابُ النزول را به ثبوت می رسانند سخن گفته و آنها را منحصر به اخبار و روایتهای اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم می دانند، زیرا آنان بودند که شاهد نزول وحی و همزمان و معاصر آن بوده و در وقایع، حوادث و شرایط آن زمان می زیسته اند. همچنین اخبار منقول از تابعین رضی الله عنهم نیز که علم را مستقیماً از صحابه  (رضی الله عنهم اجمعین) فرا گرفتند، منبع و مرجع مهمی برای دانستن شأن و اسباب نزول آیات قرآن می باشد.
روش سلف صالح این امّت رضی الله عنهم این بود که از سخن گفتن در شأن نزول آیات بدون وجود علم صحیح یا خبری صحیح ، پرهیز و دوری می فرمودند.
 فواید این علم ، آنگونه که علما می فرمایند، بسیار زیاد است  که یکی از آنها این است که دانستن شأن نزول آیات به خواننده ی کلام الله کمک می کند که  فهمی درست و صحیح از کتاب خدا پیدا کند، زیرا علم داشتن به سبب، باعث به وجود آمدن علم در باره ی مسبّب آن سبب می شود.
 فایده ی دیگر این است که فرد را در حفظ و تثبیت معنای قرآن در ذهن یاری می کند، زیرا ارتباط دادن احکام به حوادث و اشخاص و زمان و مکان به استقرار و تمرکز در  دانسته ها کمک می نماید.
همچنین گفته اند که یکی از مزایای این علم این است که ، فرد را قادر به دانستن علت تشریع آن حکم می نماید، زیرا همه می دانیم که فهم بعضی از آیات بسیار مشکل است که اگر علم اسباب نزول نباشد انسان در تفسیر آن دچار اشتباه و خطا می گردد.
بنابر این، آگاهی  به اسباب نزول، برای هر خوانندی کلام خدا به طور عام و برای مفسّر قرآن به طور خاصّ، دارای جایگاه و اهمیت ویژه ای است، تا در درک کتاب پروردگار خویش بصیرت لازم  و فهمی صحیح و سالم داشته باشد زیرا اگر فاقد دانش و دلیل از این اسباب نزول باشد، شاید از کلام الله برداشتی بنماید که مقصود خداوند نیست، و با اینکه می خواهد حقیقت را در یابد، دچار خطا می گردد.
بگذارید، برای گفته ی خود مثالی بیاوریم،الله می فرماید: { وليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها ولكن البر من اتقى وأتوا البيوت من أبوابها }:{نیکویی آن نیست که(همچون زمان جاهلیت به هنگام حج یا برگشتن از سفر)از پشت خانه ها به منازل در آیید، و لیکن نیکی کسی راست که تقوا پیشه کند، و از درهای خانه ها به منازل وارد شوید و از( مخالفت با پروردگار و خشم ) خدا بپرهیزید .} (البقرة:189).
این آیه را نمی توان به خوبی فهمید، مگر در پرتو دانستن اسباب نزول، امام بخاری در صحیح، در باره ی سبب نزول این آیه شریفه از حدیث براء بن عازب روایتی بدین صورت آورده است  {قال: (كانوا إذا أحرموا في الجاهلية أتوا البيت من ظهره، فأنزل الله { وليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها ولكن البر من اتقى وأتوا البيوت من أبوابها }(معنای روایت:  مردم در زمان جاهلیت وقتی احرام می بستند از پشت خانه ها وارد می شدند، این بود که الله این آیه را نازل فرمودند.) منظور از این آیه بر اساس سبب نزولش ، تنها امر(حقیقی) به داخل شدن در خانه از درها نیست بلکه  آیه  به پایبندی به اوامر و نواهی الله تعالی و اطاعت از شریعت او دستور می دهد.  که مثال های مشابه این، در قرآن بسیار وجود دارد. همانگونه که در ابتدای مقاله بیان داشتیم، اهل علم کتابهای خاصّ و مستقلی را در علم اسباب النزول تألیف نموده اند که شاید بتوان گفت که مهم ترن این کتابها ، کتاب "أسباب النزول"  واحدی، و کتاب "اسباب النزول" امام سیوطی (رحمهما الله) باشند، که امام حافظ ابن حجر نیز در این زمینه تألیفی دارند به علاوه اینکه در هر یک از کتابهای نوشته شده در باره ی علوم القرآن بحث خاصی به این علم اختصاص یافته است.
خوب است که در اینجا اشاره کنیم که علما قاعده ای برای اسباب النزول وضع کرده اند و خلاصه ی آن قاعده، این است که  : عموم لفظ اعتبار دارد نه خصوص سبب. خلاصه ی معنای این قاعده، این است که : 
اگریک نص شرعی، به علت واقعه ی مشخصی در زمان نزول قرآن وارد شده باشد، حکم آن تنها منحصر به آن واقعه ی خاص نیست، بلکه حکم آن برای تمام وقایع و پیشامد های مشابه عام و ساری خواهد بود زیرا احکام  قرآن کریم اصالتاً احکامی عام برای هر زمان و مکانی هستند، و مخصوص به افرادی معین نمی باشند.
برای توضیح این مسئله مثالی را ذکر می کنیم تا زودتر به مقصود این قاعده برسیم. امام بخاری در کتاب صحیحشان از حضرت ابن عباس رضی الله عنه روایت کرده که ، هلال بن امیّه ادّعا کرد که شریک بن سمحاء با همسرش زنا کرده است، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:«یا باید شاهد داشته باشی یا حد  بر تو خواهد بود.» او در جواب گفت: ای رسول خدا! اگر یکی از ما مردی را در حال زنا با همسر خود ببیند، باید برود و شاهد بیاورد؟ این بود که الله تعالی این آیه را نازل فرمودند :{ کسانی که همسران خود را متهم به عمل منافی عفت می کنند، و جز خودشان گواهی نیارند، (که بر صدق اتهامشان گواهی دهند، از آنان خواسته می شود که برای اینکه هشتاد تازیانه نخورند و عقوبت نبینند) هر یک از ایشان باید چهار مرتبه خدای را به شهادت بطلبند (که در این نسبت زنا که به همسرم دادم) راستگو هستم} { والذين يرمون أزواجهم ولم يكن لهم شهداء إلا أنفسهم فشهادة أحدهم أربع شهادات بالله إنه لمن الصادقين } (النور:6)
حال ، سبب نزول این آیه(واقعه ی فوق)  خاصّ است، امّا حکم لعان که این واقعه باعث نزول آن گردیده است، عام بوده تمام مسلمانان مخاطب (اجرای) آن می باشند، به همین دلیل است که اهل علم فرموده اند:
  «العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب:
 (حکم عام لفظ آیه، اعتبار دارد نه سبب خاص آن)».
دانشمندان علوم اسلامی در این باره (تحقیقات و فرموده های) بسیار وسیعی دارند که آنچه ما ذکر کردیم چیز اندکی از علم اسباب نزول بود، و هرکس میل به دانستن بیشتر دارد، لازم است به منابع معتبر این علم مراجعه فرماید.

چگونگی نزول قرآن کریـــم

قرآن کریم نعمت آسمانی الله برای اهل زمین و حلقه اتصال بندگان به آفریدگارشان است، که حضرت روح الأمین جبرئیل علیه السلام آن را از جانب الله، بر قلب پاک رسول خدا صلی الله علیه وسلم نازل فرموده تا هشدار دهنده ای برای جهانیان و هدایتگر و یاریگر آنان باشد، حقتعالی می فرمایند: { يا أيها الناس قد جاءكم برهان من ربكم وأنزلنا إليكم نورا مبينا } (النساء: 174) .
کیفیت و چگونگی نزول قرآن بر بهترین بندگان خدا یعنی حضرت خیر البشر ،محمد صلى الله عليه وسلم یکی از مواردی است که هر مؤمنی کنجکاو است که آن را دانسته و در نتیجه در مورد آن این سؤال  را می پرسد، که قرآن چگونه و در چند مرحله، نازل شده است و نزول آن چه مدت طول کشیده؟ آیا قرآن کلاً یکجا بر قلب رسول الله صلی الله علیه و سلّم نازل شده یا در زمانهای متناوب ؟  در این مقاله بنا داریم به سؤالاتی که مطرح کردیم، پاسخ گوییم:
آنچه مورد اتفاق و اجماع علمای اسلام است، این است که قرآن کریم در چندین دفعه و به صورت جدا جدا بر پیامبر صلی الله علیه و سلم نازل گشته، نه به یکباره که مورد در خواست کفار قریش بوده است و خود قرآن ما را از آن مطلع می فرماید: { وقال الذين كفروا لولا نزِّل عليه القرآن جملة واحدة } (الفرقان:32). الله تعالی که به حکمت فرستادن پیامبران و مصلحت بندگان آگاه است، اراده فرموده که قرآن را به صورت متفرق(و نه یکجا) نازل فرماید، که در این کار حکمت های متعددی نهفته است، که الله سبحانه و تعالی خود یکی از  آن حکمت ها را در این آیه بیان می فرماید: { كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلاً } (الفرقان:32) بنابر این ثابت و محکم نمودن قلب پیامبر صلی الله علیه وسلّم یکی از حکمت های بسیار عظیم نزول تدریجی قرآن است.
غیر از آیه ی فوق یکی از آیات دیگری که بر نزول جدا جدا و تدریجی قرآن بر قلب پیامبر صلی الله علیه وسلّم دلالت می کند این آیه از سوره ی اسراء است : { وقرآنا فرقناه لتقرأه على الناس على مكث ونزلناه تنزيلا } (الإسراء:106) که در این آیه شریفه نیز حکمت دیگری از این شیوه ی نزول بیان شده است که عبارت است از نزول کم کم و مدت دار قرآن، برای فهم بهتر و درک عمیق تر شنوندگان و آنان که به آن گوش فرا می دهند.
در مورد مقدار آیاتی که در هر بار نازل می شد، آنچه از روایات صحیح بر می آید این است که آیات پاک هر بار بر حسب نیاز یا بر حسب واقعه ای که پیش می آمد، نازل می گردید. گاهی پنج آیه، یا ده آیه و بیشتر یا کمتر بر حضرت نازل می شد، گاهی نیز شاید تنها یک آیه یا قسمتی از یک آیه نازل می گردید.
در حدیث شریف این مطلب به قطعیت رسیده است که آیات مربوط به واقعه ی إفک(تهمت به امّ المؤمنین عایشه رضی الله عنها و برائت ایشان از طرف الله) به یکباره نازل شده اند که جمعاً ده آیه می باشد و از آیه ی { إن الذين جاؤوا بالإفك } شروع شده و به آیه { ولولا فضل الله عليكم ورحمة وأن الله رؤوف رحيم } (النور:11-20) ختم می گردد، همچنین نزول تنها قسمتی از یک آیه نیز در روایت صحیح از حدیث حضرت برّاء بن عازب رضی الله عنه ثابت است، که فرمودند: "لما نزلت لا يستوي القاعدون من المؤمنين دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم زيدا فكتبها فجاء ابن أم مكتوم فشكا ضرارته فأنزل الله أولي الضرر" (رواه البخاري).
"هنگامی که آیه ی{ لا يستوي القاعدون من المؤمنين } (النساء:95) نازل شد،پیامبر صلی الله علیه وسلم زید را فراخواندند و زید آیه را نوشت،سپس ابن ام مکتوم آمد و از نقص  و ناتوانی خود نزد پیامبر صلی الله علیه وسم شکایت نمود، آنگاه الله تعالی(أولي الضرر) را نیز نازل فرمود).
در مورد کیفیت نزول وحی دانشمندان اسلام چند گونه را بیان فرموده اند که آنها را به شرح زیر ذکر می کنیم:
- گاهی وحی مانند صدای زنگ در گوش جان حضرت شنیده می شد، که از تمام حالات برایشان طاقت فرسا تر بود،آنگونه که امام بخاری از حضرت عائشه رضی الله عنها روایت می کند که حارث بن هشام از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید:" ای پیامبر خدا وحی چگونه ( با چه کیفیتی) بر شما نازل می کند؟فرمودند: گاهی چون صدای طنین زنگ بر من نازل می گردد، که شدید ترین حالات وحی بر من است،  سپس بعد از دور شدن این حالت، آنچه را نازل شده به خوبی درمی یابم و می دانم". عائشه رضی الله عنها در این باره می فرمایند: من خود، حضرت صلی الله علیه وسلّم  را در روزهای سرد زمستانی در حال نزول وحی بر ایشان دیده ام که بعد از پایان حالت دریافت وحی قطرات عرق از جبین مبارکشان می چکید. ( عن عائشة رضي الله عنها أن الحارث بن هشام رضي الله عنه سأل رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله كيف يأتيك الوحي، فقال: ( أحيانا يأتيني مثل صلصلة الجرس، وهو أشده علي فيفصم عني وقد وعيت عنه ما قال ) قالت عائشة رضي الله عنها: ولقد رأيته ينزل عليه الوحي في اليوم الشديد البرد، فيفصم عنه، وإن جبينه ليتفصد عرقا)( در فرموده ی متن روایت، صلصله هر صدای طنین دار را گویند، و یفصم به معنای جدا شدن و دور شدن حالت یا چیزی است)
- گاهی نیز فرشته ی وحی به صورت مردی پیش ایشان ظاهر شده، کلام خدا را به ایشان القاء می فرمود، همانگونه که در ادامه  حدیث فوق از روایت امام بخاری  به نقل از حضرت رسول صلی الله علیه وسلم آمده است : ( وأحيانا يتمثل لي الملك رجلاً فيكلمني فأعي ما يقول )( گاهی نیز فرشته به صورت مردی پیشم آمده، با من سخن می گوید و من گفته ی او را خوب  در می یابم) فرشته ی وحی به شکل چندین مرد، بر حضرت ظاهر شده است، و آنچه او به حضور حضرت صلی الله علیه وسلم آورده، از یادشان نرفته است، همانگونه که داستان ظهور فرشته ی وحی به شکل دحیه کلبی یا به صورت یک إعرابی یا دیگر صورتها  در صحاح وارد است که همه این روایات درست، صحیح و ثابت اند.
- گاهی نیز وحی به صورت سخن خداوند در هوشیاری بر ایشان نازل می شد، همانطور که در حدیث طولانی اسراء که امام بخاری آن را روایت فرموده، چنین آمده است:( فلما جاوزتُ نادى منادٍ: أمضيتُ فريضتي وخففتُ عن عبادي).
(آنگاه که از آنجا رد شدم، آواز دهنده ای آواز بداشت که، من فریضه ی خود را واجب کردم و برای بندگانم تخفیف قائل شدم.)
در این گفتار انچه بسیار حائز اهمیت است این است که جبریل علیه السلام الفاظ معجز قرآن کریم را از اوّل سوره ی فاتحه تا آخر سوره ی ناس بر پیامبر صلی الله علیه وسلّم نازل کرده، و این الفاظ، کلام الله سبحانه وتعالی هستند، و نه جبریل و نه پیامبر علیهما السلام هیچ نقشی در ترتیب و انشای آن ندارند، بلکه همانگونه که خداوند خود می فرمایند: { كتاب أُحكمت آياته ثم فُصِّلت من لدن حكيم خبير } (هود:1). بنابراین الفاظ قرآنی که اکنون خوانده و  نوشته می شوند، از جانب الله بوده، و حضرت جبریل کاری جز انتقال آن به رسول خدا صلی الله علیه وسلّم نداشته و پیامبر صلی الله علیه وسلّم  نیز جز دریافت، حفظ ، تبلیغ و بیان و عمل به  آن بدون هیچ دخل و تصرفی ، وظیفه ی دیگری نداشته اند. خود می فرمایند: { وإنه لتنزيل رب العالمين * نزل به الروح الأمين * على قلبك لتكون من المنذرين } (الشعراء:192-194)
در این ایه متکلم الله است، نقل کننده جبرییل و دریافت کننده ی وحی همان فرستاده ی پروردگار جهانیان صلی الله علیه وسلّم است، که هرکس خلاف آن ادعا کند، گمراه است.

 
 
 
 
اعجاز قرآن
اسباب نزول قران کریم
فضائل قرآن کریم
قراءات قرآن کریم
تلاوت قرآن کریم
کلام بزرگان
احادیث رسول الله ص
Free Web Hosting